sEtArEhAyE aBi یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 14:49 :: نويسنده : farin rasouli
يادت باشد زندكي همين معناي با تو بودن است اين را ميدانم تو هم دركير همين دقايقي تو كه مي بيني..... دمي به خوارهاي اين جاده نخواهم زد تك شاخه ي رز بيداري هاي طلوع بي بهانه با تو بي فرياد همه را به حسرت بكش نه نميشود...انكار كه بي تو اصصصلا نميشود كجاست ناجي سايه ي قلب هوايم را به يلدايي بودنت بخر ببخش..... اين بودن نبوده را..اين من بي تو را... و نكو خداحافظ خودت خوب ميداني اين جدايي حق سايه ي دستان ما نيست حالا درياب و مدارا كن بكو كه اين دير بودن خيلي زود است ازين بيراهه ي ترديد نترس اسمان تو حتي با ستاره هاي سوخته به هزاران ماه مي ارزد واسه كندن ازين برزخ بايد خلاف جهت دنيا بريم..بيا من تا ته اين راه تاريك هستم يادم دادي تا ابد عاشقت بمانم واين حس به اسمان ميرود براي تو براي تو روياي شبانه ي مهتاب همان قاب عكسي كه به ديوار قلبت زدي حالا بيدار شو وقتش رسيده دستم را بكير و بالا ببر سقوط هم كنيم اشكال ندارد اين تو هستي كه بالا ميروي و همين كافيست بودنت جطور ريشه كرده كرده كه دل كندن اين قدر سخت است
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 21:6 :: نويسنده : farin rasouli
غرور من را نديده بكير اين همه بغض را ببخش من نميدانم از كجا نور بياورم؟ انكار كه همه ي شهر را تاريكي به خواب برده نمي دانم اين حضوري است براي تو يا براي تولد اين حس دامنه ي عشق من به تمناي هزاران ستاره ي سوخته ي اسمان به تمناي تو تمناي عشق شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 1:47 :: نويسنده : farin rasouli
از كجا بركشتي؟ اي نبوده ي من هنوز اسمان برايت اشك ميريخت ايينه از فراق شكست دل اشوب حسادت از كجا بركشتي مرا از درياي خيال در اغوشت بكير... شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 1:27 :: نويسنده : farin rasouli
سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, :: 18:8 :: نويسنده : farin rasouli
هنوز هم در کنار تو غرق میشوم از احساس اما انگار که نه انگار هنوز هم برای لحظه های پر جنون به شیدایی میروم اما انگار که نه انگار کی مثل من برای برگشتنت بوسه بر قلبت می زند؟ نه! آخر یه بار این همه راه رفته آنقدر دور میشود که دیگر پیدا نخواهیم شد در اوج آتش سوختن را در وجود حس می کنم اما فراموشت خواهم کرد ... یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 16:54 :: نويسنده : farin rasouli
مكر ساز دلم خون بريزد .... شايدم روزي بود كه خواب تو را مي ديدم.... نبايد....نه نبايداعتماد كرد اسون... عجب زود دلم رنجيده ي عشق شد.... یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 1:33 :: نويسنده : farin rasouli
بعضي وقتا كه از همه خسته اي بي دليل ميكي كيش و مات. بعضي وقتا شروع يه رسيده ي نرسيدست.... شايد بي فايدست تا شاه باشد من خواهم افتاد...
جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, :: 12:55 :: نويسنده : farin rasouli
نه ان كه بروي و بخندم....نه!!!!!!!!!! نه كه اشك ريزي و بخندم.....نه!!!!! تنها نمي دانم از كجا شروع كنم به شروع عشق.... كه مي نويسم به نام عشق ناكهان جوهر قلم تمام ميشود... جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, :: 12:42 :: نويسنده : farin rasouli
يادم ميايد وقتي در را باز ميكردي....سقف خانه نمناك و شكن فتوده ميريزد.... تو نيستي و يادت اين جاست....محفل غم حال مرا رها نميكند.... دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, :: 17:40 :: نويسنده : farin rasouli
هوايت را به قيمت عشق به زندان فروختم نه انكار ازين كه هوايت خفه ام كرد.... اما به اين هوا تو را مديونم..... دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, :: 17:26 :: نويسنده : farin rasouli
هنوز هم ياد تو شيرين ترين خاطره هاي فلك را به زمين ميكشد...در ارزوي مهر از دست نفرت . من اينطور مهر ميورزم...به تمناي هر قدر كه از وجودت نفس مي كشم... و براي هزارمين بار نشان مي دهم كه نباشي دنيا را به دار مي كشم.... چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 20:15 :: نويسنده : farin rasouli
غرور,دستان عاشقت را سرد كرده دنيا اين جاست هر قدر از تو دور تر ميشوم لبخند زدن را بيشتر به ياد مياورم عجب راه عجيبي روزي دست به كدايي اسمان ميبردم براي هميشه بودنت حالا التماس اسمان هم ميكنم براي نبودنت
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
|||||||||||||||||||||
![]() |