sEtArEhAyE aBi پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 14:54 :: نويسنده : farin rasouli
نگاهم رو به آسمان است اما نمی بینم تو را همیشه این تو هستی که تنها در اوج خستگی باز به یادت هستم ازین فاصله ی نزدیک چه قدر دور دیده میشوی رنگارنگ بودم در کنارت حالا که تار شدم بدان که دیگر نییییییییییییستم ای باد یادت باشد قاصدک را اشتباهی نفرست یک لحظه نبودن هوایت کافیست.... اما نه!مدتی بیش است که آبزی شده ام
چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, :: 17:42 :: نويسنده : farin rasouli
خدایا بچگی های مرا از سر کوچه های گناه تاریکی ببخش چگونه طلوع می کند عشق....سر به افق می کشد نگاه آسمان دل مهرت را به آسمان ها می کشد نفسی کافیست از وجود تو تا بارانی شود دریای خیال خدایا بزرگی عشق را در تو می شناسم چو به دیدار تو می آمد سر به زیر او هم می خندید...اشک ابر را به تازیانه ی باران در اوج آن زمانی که نمی دانم که حتی نامم چیست لحظه ای کافیست حتی خیال آغوشت آرامم می کند... جمعه 5 آبان 1391برچسب:, :: 16:39 :: نويسنده : farin rasouli
نمی دانم حالا این راه را چگونه پیش گیرم وقتی خورشید دارد در دل ماه می سوزد ستاره ها بروی خود نمی آورند ای عشق دیروزم نمی دانم چرا هنوز عطر تنت اتاق خیالم را پر می کند همه می دانند که هنوز درگیر شب مهتابی غمگین تاریکی هستم که این شب بی تو بی ماه انگار نمی دانم بی تو با خاطره هایت چه کنم...بیا و در خاطرات من پرسه بزن برای لحظه ای تپیدن عشق را احساس کن جمعه 5 آبان 1391برچسب:, :: 13:43 :: نويسنده : farin rasouli
در این غوغای خیال چرا نیستی؟ پس هوایت کجاست؟ چرا نمی گویی دوباره و دوباره که نمی توانی...از مرگ نگو چرا هوایت را به تنم نمی فروشی؟ گم شدنم را به خاطر بسپار..شکستنم را مرا با این همه دروغ تنهایم نزار نمی دانم حرف های گم شده ات را از کجا پیدا کنم.. آری میتوانم فراموش خواهم کرد اما این بغض خانه ام را ترک نخواهد کرد تنهایی هوایم را رها نخواهد کرد نه!این اشک چشانم را تنها نخواهدگذاشت دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:, :: 17:22 :: نويسنده : farin rasouli
سر انجام راهت را ازم دور کردی هنوز هم همان جای همیشگیمان عطر تنت را می دهد آسمان بار ها به یادت اشک ریخت و زمین باخت از خونه ی دل تنگ عاشق خاطره های به جا گذاشته ی ابر از خورشید بپرس خودش بار ها رفت و ابر را آورد تا آنقدر گریه کند که صدایمان به خدا برسد... دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:, :: 16:58 :: نويسنده : farin rasouli
نگاهت کافیست تا دوباره همه چیز را از یاد برم اما انگار که تو از نگاه هم فرار می کنی حقیقیت همان دروغیست که بارها تکرار میشود نشونه ی زندگی کردن رو از یه جای بی نشون پرسیدم و گفت: راهت رو کج کن و برو طاقت دل های پرپر نداری واسه دیر شدن خیلی زوده و بعضی وقتا این زود بودن دیر می شود سری به آسمان بزن از آن بالا زمین رنگ دیگری دارد زمینیان آسمان از این که افق بر شما می کشد به التماس ابر افتاده آخر این راه شناخته را از یک ناشناس بپرس این راه پیرهن پاره شده نمی خواهد دل پاره به ارزانی میخرد....
جمعه 21 مهر 1391برچسب:, :: 12:32 :: نويسنده : farin rasouli
لولا هاي خيال در كنار تو به رقص در امده تو حواي زمين بهشت مانند مني از هوس نيست اين همه حرف حتي باشد هم با تو بي هوس و با هوا مني از من ب من نزديك تر تو تويي از تو به تو نزديك تر من پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 11:55 :: نويسنده : farin rasouli
چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 18:36 :: نويسنده : farin rasouli
khodahafez... yejuri avaz khaham shod ke ghese hayeman hame yadat ravad na in gune raftan ra asude bogzar kari be karash nadashte bash del nemidanad che konad dar gharghe in hame dorugh... be rasti o be rahati khodahafez mara mehmane chand ghatre ashko yek dele por... azin hame harfe khaste konande o azin hame ghatl boland tar bolantar bgu khodahafez bolantar boland tar khodahafez..... یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 14:49 :: نويسنده : farin rasouli
يادت باشد زندكي همين معناي با تو بودن است اين را ميدانم تو هم دركير همين دقايقي تو كه مي بيني..... دمي به خوارهاي اين جاده نخواهم زد تك شاخه ي رز بيداري هاي طلوع بي بهانه با تو بي فرياد همه را به حسرت بكش نه نميشود...انكار كه بي تو اصصصلا نميشود كجاست ناجي سايه ي قلب هوايم را به يلدايي بودنت بخر ببخش..... اين بودن نبوده را..اين من بي تو را... و نكو خداحافظ خودت خوب ميداني اين جدايي حق سايه ي دستان ما نيست حالا درياب و مدارا كن بكو كه اين دير بودن خيلي زود است ازين بيراهه ي ترديد نترس اسمان تو حتي با ستاره هاي سوخته به هزاران ماه مي ارزد واسه كندن ازين برزخ بايد خلاف جهت دنيا بريم..بيا من تا ته اين راه تاريك هستم يادم دادي تا ابد عاشقت بمانم واين حس به اسمان ميرود براي تو براي تو روياي شبانه ي مهتاب همان قاب عكسي كه به ديوار قلبت زدي حالا بيدار شو وقتش رسيده دستم را بكير و بالا ببر سقوط هم كنيم اشكال ندارد اين تو هستي كه بالا ميروي و همين كافيست بودنت جطور ريشه كرده كرده كه دل كندن اين قدر سخت است
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 21:6 :: نويسنده : farin rasouli
غرور من را نديده بكير اين همه بغض را ببخش من نميدانم از كجا نور بياورم؟ انكار كه همه ي شهر را تاريكي به خواب برده نمي دانم اين حضوري است براي تو يا براي تولد اين حس دامنه ي عشق من به تمناي هزاران ستاره ي سوخته ي اسمان به تمناي تو تمناي عشق شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 1:47 :: نويسنده : farin rasouli
از كجا بركشتي؟ اي نبوده ي من هنوز اسمان برايت اشك ميريخت ايينه از فراق شكست دل اشوب حسادت از كجا بركشتي مرا از درياي خيال در اغوشت بكير... سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:, :: 18:8 :: نويسنده : farin rasouli
هنوز هم در کنار تو غرق میشوم از احساس اما انگار که نه انگار هنوز هم برای لحظه های پر جنون به شیدایی میروم اما انگار که نه انگار کی مثل من برای برگشتنت بوسه بر قلبت می زند؟ نه! آخر یه بار این همه راه رفته آنقدر دور میشود که دیگر پیدا نخواهیم شد در اوج آتش سوختن را در وجود حس می کنم اما فراموشت خواهم کرد ... یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 16:54 :: نويسنده : farin rasouli
مكر ساز دلم خون بريزد .... شايدم روزي بود كه خواب تو را مي ديدم.... نبايد....نه نبايداعتماد كرد اسون... عجب زود دلم رنجيده ي عشق شد.... یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 1:33 :: نويسنده : farin rasouli
بعضي وقتا كه از همه خسته اي بي دليل ميكي كيش و مات. بعضي وقتا شروع يه رسيده ي نرسيدست.... شايد بي فايدست تا شاه باشد من خواهم افتاد...
جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, :: 12:55 :: نويسنده : farin rasouli
نه ان كه بروي و بخندم....نه!!!!!!!!!! نه كه اشك ريزي و بخندم.....نه!!!!! تنها نمي دانم از كجا شروع كنم به شروع عشق.... كه مي نويسم به نام عشق ناكهان جوهر قلم تمام ميشود... جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, :: 12:42 :: نويسنده : farin rasouli
يادم ميايد وقتي در را باز ميكردي....سقف خانه نمناك و شكن فتوده ميريزد.... تو نيستي و يادت اين جاست....محفل غم حال مرا رها نميكند.... دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, :: 17:40 :: نويسنده : farin rasouli
هوايت را به قيمت عشق به زندان فروختم نه انكار ازين كه هوايت خفه ام كرد.... اما به اين هوا تو را مديونم..... دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, :: 17:26 :: نويسنده : farin rasouli
هنوز هم ياد تو شيرين ترين خاطره هاي فلك را به زمين ميكشد...در ارزوي مهر از دست نفرت . من اينطور مهر ميورزم...به تمناي هر قدر كه از وجودت نفس مي كشم... و براي هزارمين بار نشان مي دهم كه نباشي دنيا را به دار مي كشم.... چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 20:15 :: نويسنده : farin rasouli
غرور,دستان عاشقت را سرد كرده دنيا اين جاست هر قدر از تو دور تر ميشوم لبخند زدن را بيشتر به ياد مياورم عجب راه عجيبي روزي دست به كدايي اسمان ميبردم براي هميشه بودنت حالا التماس اسمان هم ميكنم براي نبودنت دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: 18:13 :: نويسنده : farin rasouli
شناختم كسي را كه از عاشقي دم ميزد...حيف تنها كلمه ي دنياي الان من است ... برو كه الان ارزويم روزيست كه قبلا دعاي نبودنش را مي كردم... برو.... آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
|||||||||||||||||||
![]() |