sEtArEhAyE aBi
یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, :: 19:18 ::  نويسنده : farin rasouli

 

 دوباره فصل دیرینه ی عشق رسید.فصل آشنایی.پرستوها بار دگر آسمان را گلگون می کنند.

 

 

و باد دست نوازش بر پیکر زمین می کشد.

 

ستاره ها با شب آشتی کرده اند و مهتاب مهربان تر شده است.

 

بار دگر ابر اشک شوق بر زمین می ریزد و نسیم می کشان را بوسه باران می کند.

 

خاک تمنای باران می کشد و شکوفه عطر خوش معرفت بر دل ها می نشاند.

 

و دل ها بسی بهاری تر است دریا بس عاشقانه تر.

 

سبزه های صلح رنگ طبیعت بهار را به رخ واپسین لحظات زمستان می کشد.

 

برف ها خجالت زده در مقابل این همه زیبایی گلگون به درو ن زمین میروند...

 

و آب جاری می شود و عشق تازه می گردد.

 

عشاق شمع های تازه روشن می کنند برای سوختنی دوباره و به آتش کشیدن پروانه ای دیگر...

 

رسیدن بی معنا می شود و آغاز کردن را همه یاد می گیرند و از نو راه می سازند تا دوباره برسند و پایان را فراموش  

 

کنند...

 

 

 

 

 

ارکیده نژند:عشق غمناک

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 20:3 ::  نويسنده : farin rasouli

 

 مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود.

 

دل من سخت شکست.

 

 

و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی

 

 

به من وعشقی پاک که پر از یاد تو بود.

 

 

و خیالم می گفت 

 

 

تا ابد مال تو بود 

 

 

تو برو

 

برو تا راحت تر تکه های دلم را بهم بند زنم

ارکیده نژند:عشق غمناک

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 19:54 ::  نويسنده : farin rasouli

وقتي تنهاييم دنبال يك دوست مي گرديم، وقتي پيداش كرديم دنبال عيب هاش مي گرديم
وقتي از دستش داديم دنبال 
 خاطره هاش مي گرديم...
و باز تنهاييم ...

سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, :: 14:50 ::  نويسنده : farin rasouli

 

در آسمان علم وتدبیر تنها عقل فرمان می دهد و آگاهی وجود را فرا می گیرد.برای اوج گرفتن کافیست خود را بشناسیم و آرزو هایمان را باور کنیم.بی توجه از کنار یکدیگر گذشتن نگاه نکردن به دنیامانند دزدی از خویش است دزدی از علم خود از عقل خود.

 

 

رویاهای ما از فکرها و اندیشه هایمان هستند و تنها کسانی که ریشه ی باور را در خاک حقیقت می توانند پرورش دهند خودمان هستیم.

 

 

با باور کردن خود و تفکر به آینده زندگی را می سازیم و سرنوشت را می نویسیم.

 

فاصله رویا تا حقیقت تنها خط باریک باور است.بیایید باور کردن را با تدبیر و دور اندیشی یاد بگیریم تا از رویا به واقعیت بپیوندیم. 

یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 22:54 ::  نويسنده : farin rasouli

 

 نقشی بر آن نیست ولی پرسخن است.سفید و بلند قامت.یک تکیه گاه برای روزهاوشب هایی که وقتی دل تنگ دلت بودی به او تکیه دهی.

 

او دل آجری است مهربان.تکه تکه چسبیده از عشق.دیوارعشق سخن نمی گوید تنها در آغوش می گیرد.پابه پای باران گریه می کند.

 

 

او دل نوشته ی دل تنگانی است که روزی بروی او خاطره نوشته اند.

 

 

دیواری پر خاطره در پشت هر خانه.در هرکوچه.هر خیابان...

 

 

دیوارها سنگ نیستند.یخ نیستند.بی جان نیستند.

 

 

آنان صاف و مهربانند.

 

 

دیوار ها با یک تلنگر از هم جدا نمیشوند...

 

 

دیوار قلبت مهم ترین پایه عشقی است که بر آن خاطره می نویسی..مهم ترین دوستی است که به آن تکیه می کنی..

 

 

دیوار باوفاست.در زمستان پناه برف می شود..بهار همسایه برگ ها...پاییز هم اشک باران وتابستان خورشید را عاشق می کند.

 

 

هرگاه بی کس بودی به دیوار قلبت تکیه کن..

 

 

قلب بی دیوار فرو می ریزد.دیوار نجابت خانه هاست.نجابت قلب هاست..

 

تقدیم به دیوار قلب ها

یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 22:37 ::  نويسنده : farin rasouli

 

 جوهر قلم تمام شده بود..نگران بودم قلمی دیگر.هنوز خیلی حرف داشتم باید می شنیدی.

 

 

ورق سپید روبه رویم تاریک تاریک شده بود.جایی برای نوشتن نبود اما حرف داشتم باید می شنیدی...برگه ای دیگر.

 

 

سپیدی اش امیدم میداد تا بنویسم.

 

 

دلتنگ دلم بودم.خیلی وقت است حرفی نزده.سکوت چه دردناک است.

 

 

باید بشنوی.

 

 

سپیدی ورق را می دزدم.باید بشنوی. 

 

 

می نویسم...حتی اگر بگریم می نویسم...زمین بلرزد.آسمان بی نور شود.خورشید رود می نویسم...

 

 

دلم تاریک شده...ای دل بیچاره بگو که من از یاد توست که می نویسم...

 

 

آسمان رعدی زد.ابر گریه می کرد.آسمان دل تو هم سکوت کرده؟گریه کن.

 

 

گریه با این که بی حرف است اما فریاد غم می کشد.آه عشق می گوید و درد تنهایی می کشد.ای آسمان بگو تا بنویسم...

 

 

ماهت ماتم گرفته؟خورشیدت بی نور شده؟ستاره ها دیگر نیستند؟

 

عاشقانه ببار..ماتم نگیر..من برای دلی تاریک می نویسم...

یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 16:59 ::  نويسنده : farin rasouli

 

گاهی فاصله ها شیرین اند و راهی میشوند برای رسیدن و گاهی جاده ای دلتنگ .

 

 

این دوری ها هیچ راهی برای فرو کشیدن انتظار ندارند.

 

 

فاصله ها سردند.عطش وجود را خاموش می کنند و تنها عصاره ی محبتی که در نگاه هاست بسته می شوند.

 

 

ستاره های آسمان یکی یکی از هم فاصله می گیرند و دور می شوند تا جایی که در فلک خاموش شوند.

 

 

فاصله ها نگاه مهتاب رادر آب ممنوع می کنند و عشق رسیدن را از راه می گیرند.

 

 

فاصله ها سردندوآتش را به یخ می کشندوقلب را کوچک می کنندوچشم هایی بی نوروجاده هایی بی پایان.

 

فاصله ها زاده ی زمستان اند و هیچ جز درد نمی فهمند...
 

درباره وبلاگ


باز هم باران میبارد این بار امید نزد من است من عاشقانه خدا را می خوانم...
آخرین مطالب
پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 30
بازدید ماه : 221
بازدید کل : 75007
تعداد مطالب : 77
تعداد نظرات : 107
تعداد آنلاین : 1

Alternative content