sEtArEhAyE aBi یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 23:5 :: نويسنده : farin rasouli
حیف که صد شب و روزانتظار سحر حال غریبه تر از غروب شده نمیشناسم خورشید را چون ماه..لکه دار شده حیف از آن رز سفید خاطره ها با خون اشک پرپر شده نمیدانم نور کجاست؟تاریکی کو؟ حیف که نور بی نور شده پروانه های بچگی دیگر نمیشناسند مرا.حیف که آب تازگی به شراب من کهنه شده کسی نمیداند راه کجاست حیف که بیراهه رفتن آزاد شده به زیبایی تو نیست ای آسمانی دوست آسمانی بودن برایت زیبا شده نمیدانم او کجاست؟من کجام؟ شاید که کابوس بیدار شده پرده هارا بکشید چشم و دل عشق هشیار شده راهی نیست..همین بیراهه راه..راه شده دیدی که رفت حال بگو بیداری آغاز شده نظرات شما عزیزان:
عالي بود وسارا م دوستت تو كلاس ١٠١
پاسخ:mersi sara jo0n
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
|||||||||||||||||||
![]() |