sEtArEhAyE aBi یک شنبه 3 دی 1391برچسب:, :: 17:38 :: نويسنده : farin rasouli
به تو نگاه هم نمی کنم اما هر شبم بدون اشک محال است سایه ات ا هم یادم نمی آید ولی لبخندت حضورم را تلخ می کند از بین بودن . نبودن نیستی را می فهمم ولی باز هم در خاطرتت گم می شوم بی کسی را به تو ترجیح می دهم این بار دیگر می ترسم نه این بار حسم عوض نمی شود ولی این روح خراب باز هم سوی تو می آید شب به سحر نمی کشد نه آمده من این بار نمی بینم
نظرات شما عزیزان: ملیکا
![]() ساعت1:52---5 دی 1391
سلام...
مثل اینکه تو خیال داری اشک منو در بیاری ها... تا در هم نیاری ول کن نیستی راستی آقای ام پاتوق (محمد) خوشحال میشم به وبلاگ من هم سر بزنید سراب انتظار
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
|||||||||||||||||||
![]() |